سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مناسبتها - شلوغ و پلوغها
نویسنده :  بچه های آی تری پل ای

چگونه بی تو بمانم

تواز تبار بهاری چگونه بی تو بمانم

شمیم عاطفه داری چگونه بی تو بمانم

تواز سلاله نوری تو آفتاب حضوری

به رخش صبح سواری چگونه بی تو بمانم

تویی که باده نابی و گر نه بی تو چه سخت است

 

لب ساحل که رسیدی .......... دست زیر آب بردی .....قطره ها چطور ازدستت به سینه ی رودخانه برگشت؟؟؟؟؟؟


- جمعه 86/10/28 ساعت 2:7 عصر
نویسنده :  بچه های آی تری پل ای

   آشپزها بجنبین . کلاس آشپزی

در اتاقی که پر است از ابر و مه،
دست‌هایم بوی باران می‌دهد
عکس من در قاب می‌خندد به من
خنده‌اش بوی دبستان می‌دهد

بوی باد از کوچه می‌آید، و من
در اتاقم چای را دم کرده‌ام
با بخار گرم چایی، سقف را
پر زباغ سرد شبنم کرده‌ام

قُل قُل گرم سماور در اتاق
می‌برد من را به عصر کوزه‌ها
می‌برد تا لحظه‌ی افطارها
می‌برد من را به ماه روزه‌ها

لحظه‌‌ افطار وقتی می‌رسید
سفره پر می‌شد ز عطر کال یاس
لحظه‌ای احساس می‌کردم که من
نور دارم بر تنم جای لباس

سبز می‌شد با پدر، باغ دعا
نرم می‌خواند از کتابی آشنا
با فطیر تازه مادر می‌رسید
دستهایش داشت بوی ربّنا

ش: ابراهیمی(شاهد)

  ماه رمضون خورد و خوراکها بیشتر میشه و چشمها به دنبال سفره های رنگینتر ........


- پنج شنبه 86/6/22 ساعت 6:15 عصر
نویسنده :  بچه های آی تری پل ای

 

ما چی بودیم . اینا چی هستن . چند وقت دیگه بروبچ دوره ی بعدی چی میشن ........

عصر عصر ارتباطات . بیا اینم چت یه بچه اینترنتی با داش خدا . بچه های امروزی چییییی میشن . مامان غزل مراقب آرشین جونت باش .

*************اینم حرف زدنشون با خدا ***********

داش خدا : چند وقته پیدات نیست ؟! کجایی؟یادت رفته یه خدایی هم داری که همه جا باهاته.

حامد : سلام

داش خدا : سلام . چیه ؟ پکری؟ کشتیات خفه شدن ؟

حامد :.  حالت خوبه ؟ چی شده یادی از ما کردی ؟ همیشه اونقدر سرت شلوغ بود که یادت نبود بنده ای به اسم حامد داری . حالا یاد ما افتادی ؟ باز چی شده ؟ ملت بی نماز شدن ؟ نماز قضای اضافی واست بفرستم ؟

داش خدا : نه آق حامد تند نرو . ملت نماز بخونن یا نخونن ، ما همیشه و همه جا خداییم . هر کی نماز بخونه واسه خودشه نخونه هم واسه خودش ! در ضمن ما همیشه به یادتیم .فقط بعضی وقتها خوشی میزنه زیر دلت و بی خیال ما هستی ، مام می گیم حامد که خوشه انگار ما هم خوشیم ولی بعضی وقتها مثل الان پکری ، ما هم دیگه حس خدا بودنمون گل می کنه و می گیم یه حالی ازت بپرسیم .

حامد : خدا جوون اینجا صفحه چته . کتاب که نمی خوای بنویسی . یه خط که نوشتی اون سند رو بزن تا من جواب بدم باز ادامه بده .

داش خدا : فکر کردم ناراحتی آدم شدی . نگو هنوز همونی که بودی هستی . خوبه اولین بار من چت کردم . حالا واسه من مهندس شدی؟

حامد : راستی اولین بار مخ کی رو زدی ؟ قول میدم اگه بگی مشکلاتم رو بزنم به بی خیالی

داش خدا :   این چه طرزه صحبت کردنه ؟ میخوام صد سال دیگه هم بی خیال نشی . مخ کی رو زدی یعنی چی ؟

حامد : ببخشید بابا . خب یه چیزی از دهنم پرید دیگه . اصلا بیا BUZZ بزن راحتم کن .

داش خدا : پر رو ، رو ببینا . تازه قهر هم می کنه . احتمالا تو بیای این دنیا اولین کاری که می کنی من رو می فرستی جهنم .

حامد : نشد من یه بار با تو چت بکنم و تو از اون دنیا اومدن من نگی . خدا جون بی خیاله اون دنیای ما شو . این دنیا دستت بهم نمی رسه راحت ترم

داش خدا : اولا که هر جا باشی دستم بهت می رسه نیم وجبی . ثانیا جانا سخن از زبان ما می گویی . اتفاقا من خوشحالم که تو فعلا اون دنیایی و دارم نفس راحت می کشم .

حامد : راستی گفتی اون دنیا ، یه پیشنهاد به ذهنم رسید . بگم ؟

داش خدا : اره بگو . مثل همیشه با کمال میل گوش میدم . فقط خیلی روش فکر نکرده باشی که به جون خودت BUZZ می زنم تا همون قضیه بم و سی هزار تا کشته اش یادت بیاد .

حامد : حالا هی به این جوونا میدون نده . نذار صحبت کنند . بهشون اعتماد نکن . ببینم اخرش تو پیروز می شی یا اون شاسکول خان .

داش خدا : شاسکول خان ؟

حامد : بله . همونی که همش من رو خر می ماله . ببخشید یعنی گول می ماله که دروغ بگو ، غیبت کن ، به نامحرم نگاه کن و خیلی کارای دیگه .

داش خدا : غصه اون رو نخور . پیشنهادت رو بگو حالا .

حامد : می گم که ما وقتی اومدیم اون دنیا و خواستیم بریم بهشت . ممکنه سو تفاهم پیش بیاد دیگه . مثلا این حوریه هایی که از کشور افریقا هستن رو بذار واسه بلال و اینا . بعد این حوریه اروپایی هات رو واسه من نگه دار . دستت درد نکنه . هفت هشت تا باشه کافیه .

داش خدا : رو که رو نیست . نکه حالا خیلی هم خوشگل و خوش تیپ و ناز و بلوری هستی . آره تو فقط بیا این جا هفت هشت تا حوریه واست دربست کنار گذاشتم هر کدومشون یه عذابی رو روت باید انجام بدن .

حامد : ستار العیوب . میخوام چت رو بذارم تو وبلاگ . آبروی ما رو نبر

داش خدا : شوخی کردم . تو جات قعره بهشته .

حامد : داش خدا من چت از تو که میذارم باید حتما یه مطلب آموزنده هم داشته باشه . این چت که نداشت . یه چیز باحال بگو بذارم تو وبلاگ .

داش خدا : . بنویس که بنده هام از این مشکلات الکی ناراحت و نگران نباشند . بگو خدا از دل همتون با خبره . یه خورده اش رو بذارید به حساب امتحان الهی . یه خورده اش رو بذارید به حساب پاک شدن گناهاتون . یه خورده اش رو بذارید به حساب اینکه یه مدت از یاد خدا غافل بودید . یه خورده اش رو بذارید به حساب کفاره قیافه حامد . خودشون می فهمند . دیگه ناراحتی به خودشون راه نمیدن . تو هم همین طور . دنیا ارزش نداره . اخرش میای پیش خودم .

حامد : خدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددا . من مخلصتم . نصف شبی ما رو یاد مرگ ننداز .

داش خدا : چی کار کنم فکرت منحرفه . مرگ چیه . منظورم نماز بود که با من میای صحبت می کنی .

حامد : باشه . یه کم روحیه ام بهتر شد . ممنونم ازت .

داش خدا : راستی از این به بعد وقتی عصبانی شدی هی عکس من رو پاره نکن . گفتم که مشکلات واسه چیه .

حامد : باشه . خجالتم نده . فقط .... . فقط جون خدا هوامو داشته باش . سخته یه کم .خداحافظ

داش خدا : خداحافظ 

اینها نقل از وبلاگ یکی از بزرگان و جوانان امروزیست . اینم آدرس یکی دیگه از چتهاش با داش خدا .

 


- دوشنبه 86/3/7 ساعت 5:43 عصر
نویسنده :  بچه های آی تری پل ای

 

   دیدنی بود . گذاشتمش اینجا

شنیدنی بود . گذاشتمش اینجا  

 


- دوشنبه 85/11/2 ساعت 11:32 صبح



...
لینکهای دیدنی
آرزوی فاطمه
جشنواره مهرباران
...دست خط
.
.
.
.
آرشیو
مهمونی گلی
مهمونی بی تا
مهمونی سحر
مهمونی مریم
عید های 86
مهمونی ندا
مهمونی سپیده
مشهد و امام رضا
دختر حاجی شدن
بچه مچا
گذشته ها ...
مناسبتها
2 :بازدید امروز
حضور و غیاب
درباره خودم
مناسبتها - شلوغ و پلوغها
آرم و نشان شلوغ و پلوغها
مناسبتها - شلوغ و پلوغها

آوای آشنا
اشتراک
 
دور هم جمع میشیم دوباره ...