مقدمه ای بر نشست اجلاس سران در دربار شاخص السلطنه .
بانوی بلندمرتبه بی تا بانوی هنرمند .
از ظهر گذشته بود . با ندا تماس گرفتم . خونه بود ولی گوشی رو برنمیداشت . با غزل تماس گرفتم - همسر والا مقامشان فرمودنند نیم ساعت دیگه تماس بگیرین . با سحر تماس گرفتم خونه بود ولی جواب نمیداد ...... مشت نمونه ی خروار . منظور این بید که همه در آن ساعت به پاکستان رفته بودند .
برف هم که از صبح هر چه برنامه داشتیم برهم زده بود .
دیگه الآن جاش نیست از راننده ی آژانس بگم که کارمند بانک بود . چندجای دیگه هم شریک و سرمایه گزار . و همه ی اینها رو میشد لابلای معاملاتی که حین رانندگی میکرد فهمید . ( ملت زرنگن . یوخده شوومام یاد بیگیریند ) .
خب از اصل ماجرا بگم . از پلاک 44 . عرض کنم خدمتتون .
که چقدر توپ بید . بابا خونه که نبید . کاخ چل ستون و عالی قاپو و همه ی اینها رو میزاشت توی جیبش . این گالری های میدون امام و چهارباغ بالا و پایین و غیره و ذالک باید بیان وری اسنادی هنرمند و بی تای بی همتای ما شاگردی . البته اگه وقت داشته باشن .........
در هر گوشه و کناری میزی تزئین شده کاشته بیدند . و هر کدام به سبکی خاص .
میز نهار خوری به سبکی مدرن . شیک و باحال . حاوی شمعها و گلدانهایی رنگین . شکیل و بس زیبا .
میزهای تزئینی در گوشه های تالار پذیرایی یکی به سبک دهه ی 30 و 40 .
یکی به سبک آریایی .
و آن دیگری به سبک هخامنشیان و ........
خلاصه تاریخ هنری ایران و اصفهان را مرور میکردی . البته این نشانه ای از اصالت خاندان ایشان بید .
نکته ی اخیر را قابهای عکسشان هم جیغ میزدند .
.............. بابا باشه میگم . یوخده صبر کنین . از مهد کودکی که در حاشیه ی اجلاس به راه افتاد هم میگم .