سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهمونی بی تا - شلوغ و پلوغها
نویسنده :  بچه های آی تری پل ای

  

       گلی همزمان با غزل رسید . بعد از سلام و احوالپرسیهای معمول . آرشین نازنین ما که خواب بود رو بیدارش کردن ...........

       اولین آغوشی که آرشین فسقلی را ربود خیلی بهش خوش گذشت . من که ندیدم چی شد . فقط یک لحظه فریاد گلی و آبشاری شیری رنگ و به همراهش جیغ بنفش سایر دوستان بچه را به وحشت انداخت . آنچنان که ساکت بود و نگاهمان میکرد .

          آرشین رو از اون میون بردمش کنار و شروع کردم باهاش حرف بزنم . بچه ی بنده خدا وحشت زده شده بود . اگه آرووم میشدم میزد زیر گریه . بچه دلش حال اومده بود ... خودش رو راحت کرده بود . ولی نمیفهمید برای چی این خاله هاش که اینقدر ادعای عاشقی دارن حالا کم آوردن .......

        گلی مجبور شد لباسش رو بشور و خیس و خیس بشینه توی مجلس سران . کف تالار پذیرایی مجلل هم که خودتون تصورش رو بکنین چی شد .... فقط شانس آورد که روی فرشها نظر لطفی نداشتن .

        از نکات قابل توجه دیگر در اجلاس سران . همزمان با برگزاری شب میلاد باسعادت سرکار ندا خانم . سعی کردیم چندتا عکس باکلاس بگیریم ....... اما مگه اینا میزاشتن . ای بابا چی چی اینا قاتی پاتی می ایستن . انگار به عمرشون عکس 3 در 4 نگرفتن .

          البته سعیم این بود که از کیکهای زیبا و خوش طعم بی تای هنرمندمان عکاسی کنم . بعد به این بروبچ بی دست و پا نشون بدم . یادشون بیارم که خیلیییییییییییییییییییی بی ذپت و پا تشریف دارن .

        من هرچی سعی میکردم این عکسها کادرش تنظیم بشه . نورش درست باشه . لنزش .... اینا عین این بستنی فروش سر چهارراه جیغ با تعجب نگاه میکردن که مگه یه عکس گرفتن صحنه چیدن داره؟؟؟؟؟؟خب سواتشون تا همین حدث دیگه .

 

 

 


- سه شنبه 85/10/5 ساعت 12:29 صبح
نویسنده :  بچه های آی تری پل ای

 

مقدمه ای بر نشست اجلاس سران در دربار شاخص السلطنه .

 بانوی بلندمرتبه بی تا بانوی هنرمند .

از ظهر گذشته بود . با ندا تماس گرفتم . خونه بود ولی گوشی رو برنمیداشت . با غزل تماس گرفتم - همسر والا مقامشان فرمودنند نیم ساعت دیگه تماس بگیرین . با سحر تماس گرفتم خونه بود ولی جواب نمیداد ...... مشت نمونه ی خروار . منظور این بید که همه در آن ساعت به پاکستان رفته بودند .

   برف هم که از صبح هر چه برنامه داشتیم برهم زده بود .

دیگه الآن جاش نیست از راننده ی آژانس بگم که کارمند بانک بود . چندجای دیگه هم شریک و سرمایه گزار . و همه ی اینها رو میشد لابلای معاملاتی که حین رانندگی میکرد فهمید . ( ملت زرنگن . یوخده شوومام یاد بیگیریند ) .

خب از اصل ماجرا بگم . از پلاک 44 . عرض کنم خدمتتون .

   که چقدر توپ بید . بابا خونه که نبید . کاخ چل ستون و عالی قاپو و همه ی اینها رو میزاشت توی جیبش . این گالری های میدون امام و چهارباغ بالا و پایین و غیره و ذالک باید بیان وری اسنادی هنرمند و بی تای بی همتای ما شاگردی . البته اگه وقت داشته باشن .........

در هر گوشه و کناری میزی تزئین شده کاشته بیدند . و هر کدام به سبکی خاص .

       میز نهار خوری به سبکی مدرن . شیک و باحال . حاوی شمعها و گلدانهایی رنگین . شکیل و بس زیبا .

       میزهای تزئینی در گوشه های تالار پذیرایی یکی به سبک دهه ی 30 و 40 .

       یکی به سبک آریایی .

       و آن دیگری به سبک هخامنشیان  و ........

خلاصه تاریخ هنری ایران و اصفهان را مرور میکردی . البته این نشانه ای از اصالت خاندان ایشان بید .

نکته ی اخیر را قابهای عکسشان هم جیغ میزدند .

 

..............   بابا باشه میگم . یوخده صبر کنین . از مهد کودکی که در حاشیه ی اجلاس به راه افتاد هم میگم .

 


- دوشنبه 85/9/27 ساعت 8:18 صبح



...
لینکهای دیدنی
آرزوی فاطمه
جشنواره مهرباران
...دست خط
.
.
.
.
آرشیو
مهمونی گلی
مهمونی بی تا
مهمونی سحر
مهمونی مریم
عید های 86
مهمونی ندا
مهمونی سپیده
مشهد و امام رضا
دختر حاجی شدن
بچه مچا
گذشته ها ...
مناسبتها
14 :بازدید امروز
حضور و غیاب
درباره خودم
مهمونی بی تا - شلوغ و پلوغها
آرم و نشان شلوغ و پلوغها
مهمونی بی تا - شلوغ و پلوغها

آوای آشنا
اشتراک
 
دور هم جمع میشیم دوباره ...